«حجم خسارات وارد شده به عرصه فرهنگ و هنر، حتی از عهده وزارت ارشاد خارج است»، «طی پنج سال رقم ۱۱ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان، طلب معوقه هنرمندان از ادارهکل هنرهای نمایشی را پرداخت کردیم» ، «بودجه تئاتر کل کشور، ۸۴ میلیارد تومان است، اما پولی که به اداره کل هنرهای نمایشی اختصاص پیدا میکند، فقط بین ۱۸میلیارد تا ۲۴ میلیارد تومان است»؛ این سطرها مهم ترین اظهارات مدیر کل هنرهای نمایشی درباره وضعیت تئاتر کشور طی یک سال اخیر است. در این میان می توان گفت یکی از بخش هایی که بیشترین آسیب را از دوران تعطیلی اجباری کشید، تماشاخانه های خصوصی بودند؛ سالن هایی با اجاره های قابل توجه که در غیاب درآمدزایی از نمایش، به مالکان زمین بدهکار شده و خواستار کمک فوری اداره کل هنرهای نمایشی به عنوان نماینده دولت در حوزه تئاتر شده بودند. در اسفند ۹۸ ، بیش از ۱۶ تماشاخانه که حتی عضویت در کانون تماشاخانه های ایران را دارا بودند، تعطیل شدند. در همان روزها، در گفتگویی که در ایلنا منتشر شد، از ضرر بیش از ۲ میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومانی لغو اجرا در ۱۶ تماشاخانه خصوصی تهران تنها در ماه اسفند نوشته شد. همچنین بسیاری از تماشاخانه های بزرگ از جمله نوفل لوشاتو اعلام کردند که در آستانه ورشکستگی قرار دارد. در این شرایط اهالی تئاتر در حالی از اداره کل هنرهای نمایشی تقاضای کمک داشتند که طلب های بسیاری از آن ها از سال ۹۷ هنوز وصول نشده بود! حال در سایه وعده ها برای امداد به معیشت هنرمندان نمایشی، حدود ۲۵ هزار نفر از اهالی تئاتر بیکار شده اند!
وام هایی برای پرداخت نشدن!
بعد از شروع دوران کرونا راههای مختلفی برای حمایت از تئاتریها که شغلشان تعطیل شده بود، مطرح شد که یکی از آن ها دریافت وام از طریق ثبتنام در سامانه مشاغل آسیبدیده از کرونا بود اما به فاصله اندکی معلوم شد دریافت این وام منوط به طی کردن هفت خان رستم است. شاید آن چه بیش از همه، هنرمندان تئاتر را در طی کردن این مراحل آزار داد، این بود که عزت نفس آنان کمتر مورد توجه قرار گرفت ؛ وقتی که برای دریافت یک مبلغ ناچیز، درگیر پیچ و خم اداری شدند؛ ماجرایی که از طرح وزارت تعاون به پشتیبانی وزارت ارشاد سابق آغاز شد و در سایتی که این وزارتخانه برای ارائه تسهیلات به مشاغل آسیب دیده از کرونا در نظر گرفته بود، ابعاد تازه ای به خود گرفت؛ از شناسایی نشدن کد ملی متقاضیان تا تطابق نداشتن کد ملی و شماره تلفن همراه تا سوالات عجیبی چون میزان درآمد ماهیانه که احتمالا از نداشتن یک شیوه نامه متقن حکایت داشت.
نکته دیگر این جاست که برای این وام ها، مبالغِ ۶، ۱۲ و ۱۶ میلیون تومان در نظر گرفته شده بود! مبالغی که با توجه به بیمه بودن یا نبودن فرد متقاضی بین ۶ و ۱۶ در نوسان بود. فارغ از مبلغ ناچیزی که بیشتر از جبران خسارت شبیه به شوخی است، مساله باز پرداخت این وام ها آن هم برای حوزه ای چون تئاتر است که اهالی آن چندین ماه است کاملا در وضعیت راکدِ مالی قرار دارند؛ بازپرداخت این وام ها از ۱۲ تا ۲۰ درصد سود در نوسان است که باید طی دو سال پرداخت شود؛ مثلا برای وام ۱۶ میلیون تومانی باید ماهی ۸۰۰ هزار تومان پرداخته شود، حال معضل ضامن و سفته و جریمه های ۲۴ درصدی در صورت تعویق در زمان بازپرداخت به جای خود.
اما سوال اینجاست که از وزارت تعاون تا وزارت ارشاد فعلی ، آیا برای تعبیه تسهیلات، در شغل، شیوه و میزان درآمد و همچنین درصد ضرر، برآوردی صورت خواهد گرفت؟! از طرف دیگر، ساز و کاری که سامانه نام برده گذاشته، برای کسانی است که باید در استخدام جایی باشند در صورتی که شغل تئاتریها به عنوان شغل آزاد و خویش فرما محسوب میشوند؛ مساله ای رسمیت بخشیدن به آن که اصلی ترین مطالبه اهالی تئاتر از وزیر فعلی است.
مصائب تئاتر از بودجه تا اجرای آنلاین
«آرش دادگر»، بازیگر و کارگردان تئاتر، درباره وضعیت تئاتر در دولت تازه و میزان تحقق احتمالی بودجه تئاتر در سال ۱۴۰۰ و توسط وزیر تازه به «فراز» می گوید: «تا تحقق بودجه ارائه شده از سوی دولت پیشین در دولت فعلی آن هم برای تئاتر که اصلا مشخص نیست طی سال ها بودجه اش چگونه و کجا خرج شده، راه زیادی وجود دارد. اما با توجه به این که سال های قبل که هنوز بحرانی چون همه گیری کرونا در کشور وجود نداشت، به بهانه تحریم، رکود اقتصادی و ... اولین حوزه ای که از بودجه آن کسر می شد یا تحقق نمی یافت، فرهنگ و هنر و به ویژه بودجه تئاتر بود، حالا با وجود فشار همه جانبه از لحاظ بیماری و بحران اقتصادی دیگر تکلیف روشن است؛ آن هم با توجه به اینکه در سال ۱۴۰۰ تنها ۴ تا ۵ ماه دولت تعیین کننده بودجه روی کار بود و حال دولت تازه با تصمیمات و خط و مشی تازه از راه رسیده ؛ به این ترتیب می توان گفت در سال ۱۴۰۰، تصور بودجه ای که بتواند امکان ساخت و ساز و حمایت از هنرمندان را تحقق ببخشد، یک خیال باطل است! با این حال مطالبات از وزیر فعلی مشخص و اصلی ترین آن رسمیت شغلی بخشیدن به تئاتر است. بودجه و هزینه آن برای نجات ِ این کشتی به گل نشسته، گام بعدی است. البته همراه با خوش بینی!»
دادگر در همین راستا ادامه می دهد: «در مجلس محترم، کمیسیون فرهنگی مجلس که باید لایحه های پیشنهادی دولت در حوزه فرهنگ و هنر را بررسی کنند، از افرادی تشکیل شده که وقتی با آن ها مصاحبه شد، گفتند که ما اصلا نمی خواستیم در این کمیسیون باشیم! پس نه می توان به چنین کمیسیونی در مجلس امید بست نه به دولت فعلی هم طیف آن ها و نه حتی به مدیران حوزه تئاتر که حقوق خود را دریافت می کنند و با باقی ماجرا کاری ندارند».
این کارگردان تئاتر درباره نجات تئاتر با امکان اجرای آنلاین اظهار می کند: «من مخالف آنلاین شدن اجرا نیستم اما معتقدم اگر قرار بر ایجاد روندی باشد در دنیا اتفاق می افتد. اما اگر این امکان، بدون پشتوانه علمی و برنامه ریزی بخواهد اتفاق بیفتد، هیچ وقت به ثمر نخواهد رسید. متاسفانه در ایران معمولا ما با یک امید واهی و با مفروضات در حال ساخت آینده خود هستیم».
دادگر ادامه می دهد: «برای اجرای آنلاین در گام اول، ما به پهنای باند و سرعت بالای اینترنت نیاز داریم، در واقع این اصل اساسی اجرای آنلاین است چون کارگردان و تولید کننده، تولید خود را در هر شرایطی انجام می دهد اما چالش اصلی مربوط به عرضه است که در حال تغییر است. آیا این زیرساخت ها را آماده کردیم که حرف از تئاتر آنلاین می زنیم ؟ نکردیم اما همیشه دوست داریم با مفروضات جلو برویم. مثل خرید واکسن که یک اظهار نظر واحد درباره آن وجود ندارد! جان انسان ها بی معنا شده آن وقت تئاتر برای کسی مهم است؟هنر مهم است؟ یک برنامه ریزی متقن برای خرید یک دارو به درستی انجام نمی شود آن وقت می توان امید به برنامه ریزی های فرهنگی و هنری بست ؟ همه چیز به گردن خودمان افتاده و مطمئن باشید در نهایت خرید واکسن هم بر عهده خود مردم است. حال آن که حوزه فرهنگ و هنر زمان زیادی است که بر عهده اهالی این حوزه است. اگر هم خونی در شریان های این حوزه باقی مانده، برای این است که اهالی آن، لجبازانه به تار و پود حیات خود چنگ می زنند و ادامه می دهند».
حال باید دید با روی کار آمدن وزیر تازه و مدیران تازه اش که البته چندان شمایلی نزدیک به هنر و تئاتر و سینما ندارند، آیا آفتاب نیمه جان تابستان روی خوشی به اهالی تئاتر نشان می دهد یا کماکان سرمای استخوان سوز پاییز پیش رو بقای آن ها تهدید خواهد کرد...
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟